تاریخچه دف یکی از جذابترین موضوعات برای علاقهمندان و هنرجویان این ساز است. شاید شما هم کنجکاو باشید بدانید خاستگاه ساز دف کجاست؟ چگونه از آیینهای باستانی، به موسیقی معاصر ایرانی رسیده و چه مسیری را پشتسر گذاشته است؟
در این مقاله، شما با تاریخچه دف از دوران باستان تا جایگاه امروز آن در بین هنردوستان آشنا میشوید و در نهایت میبینید که تحولات دفنوازی، چگونه این ساز را به موقعیتی ویژه در موسیقی ایرانی رسانده است.
حتی اگر تازه میخواهید شروع به یادگیری دف کنید، مفاهیم ارائه شده در این مقاله به شما در مسیر آموزش کمک خواهد کرد و دید و درک عمیقتری نسبت به هر نت و هر ریتم این ساز برایتان فراهم میآورد.
سرفصلهای این مقاله
Toggleخاستگاه اولیه ساز دف
اینکه خاستگاه و سرزمین اصلی پیدایش دف دقیقاً کجا بوده، هنوز مشخص نیست. نمیتوان یک نقطهٔ جغرافیایی یا یک قوم خاص را بهعنوان مبدع یا نیای قطعی دف نام برد. پژوهشهای باستانشناسی نشان میدهد ساز کوبهای دایرهای قابدار در گسترهٔ وسیعی از سرزمینهای کهن مرسوم بوده است؛ از نقشنگارهها و آثار بینالنهرین و ایلام در خاورمیانه گرفته تا نمونههایی که در مصر باستان هم دیده میشوند.




اینکه دقیقاً ایدهٔ ساخت این نوع ساز از کدام فرهنگ و سرزمین به دیگری راه یافته نیز دشوار و تاکنون نامعلوم است. قاب سادهای که پوست بر آن کشیده میشود، ابزاری نسبتاً ساده، ارزان و در دسترس بوده که میتوانسته بهسرعت در جوامع مختلف جا بیفتد. همین سادگی و تطبیقپذیری، توضیح میدهد چرا تعیین «نسخهٔ نخستین» دشوار است.
به احتمال زیاد، رفتهرفته، این نوع ساز کوبهای در هر جامعهای با نیازها و فرهنگ محلی تطبیق پیدا کرده و بهمرور تکامل یافته است. در ایران هم، نمونههای اولیهٔ چنین سازهایی با گذر زمان تغییر کرده و بهتدریج به سازهایی چون دف، تنبک و دهل تبدیل شده است.
تاریخچه دف در ایران باستان
هرچند در شواهد تصویری و باستانشناسیِ بهجا مانده از ایران دوران باستان (از دوران ماد تا ساسانی)، ساز مشخصی که بتوان آن را دف امروزی دانست، بهدست نیامده است، اما بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که سازهای کوبهای در آیینها و جشنهای این دوران حضور داشتهاند.
در آن زمان، موسیقی بخشی جداییناپذیر از بزم، رزم و مراسم مذهبی بهویژه آیینهای زرتشتی بوده و احتمالاً از سازهایی مشابه دف برای ایجاد ریتم و همراهی سرودها استفاده میشده است.
ازاینرو می توان گفت که ریشههای دف ایرانی را باید در میان سازهای کوبهای این دوران جستوجو کرد؛ سازهایی که در گذر زمان، با تأثیر از فرهنگ و هنر اقوام ایرانی و خارجی، تکامل یافتند و در دورههای بعد بهشکل امروزی خود رسیدند.
تاریخچه دف بعد از اسلام
پس از ورود اسلام به ایران، اکثر سازها بهدلیل محدودیتهای مذهبی و فرهنگی از رواج افتادند. بااینحال، دف بهدلیل سختگیریهای کمتر مسلمانان نسبتبه آن، خیلی زود در میان برخی محافل مذهبی و عرفانی احیا شد و به حیات خود ادامه داد. حضور این ساز بهویژه در خانقاهها و تکایای درویشان مناطق کُردنشین مشهود بود؛ جایی که از دف بهعنوان عنصری مهم برای فضاسازی در مراسم ذکر و سماع استفاده میشد. در این آیینها برای هر ذکر، ریتم متفاوتی در دفزنی ایجاد شده بود که بعدها همین الگوهای ریتمیک، مبنایی برای شکلگیری مقامهای دف گردید.
با توجه به نقاشیها و آثار تصویری بهجا مانده از دورهٔ صفوی، بهنظر میرسد که در دورههای بعد، دف به برخی محافل درباری و عیش و بزم نیز راه پیدا کرده و از انحصار آیینهای مذهبی خارج شده است. هرچند بعدتر، در دورهٔ قاجار، با محبوب شدن ساز تنبک و تثبیت جایگاهش بهعنوان ساز کوبهای اصلی موسیقی ایرانی، دوباره به حاشیه رانده شد. بااینحال، دف در آیینهای عرفانی و مذهبی همچنان حضوری زنده داشت و همین استمرار، باعث شد این ساز از یاد نرود.
چند نقاشی از دوران اسلامی با تصویر دف در آنها:





یکی از نکات مهم در رابطه با تاریخچه ساز دف در سدههای میانی اسلامی، آن است که بهنظر میرسد در این دوران انواع گوناگونی از آن تولید میشده است. این تفاوتها هم در اندازه و هم در وجود یا نبود زنگها دیده میشود. گفته میشود نوع بیزنگ را «خمک» یا «خمبک» و نوع دارای زنگولههای فلزی را «جلاجل» یا «زنگی» مینامیدند. این گوناگونی نشان میدهد که حداقل برای مدتی، دف علاوه بر کارکرد آیینی، نقشی موسیقایی و اجتماعی نیز پیدا کرده بود؛ زمینهای که بعدها راه را برای تحول بزرگ آن، در دوران معاصر هموار کرد.
دفنوازی در دوران معاصر
احیا دفنوازی در دوران معاصر، به اوایل دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی بازمیگردد؛ زمانی که محمدرضا لطفی و بیژن کامکار این ساز کهن را از فضای خانقاهها به صحنهٔ رسمی موسیقی ایران بازگرداندند. پیش از آن، دف بیشتر در آیینهای ذکر و سماع در میان صوفیان و دراویش زنده مانده بود. اما با تلاش این هنرمندان، بهتدریج وارد گروههای موسیقی سنتی و فولکلور و صحنههای کنسرت و اجراهای زنده گردید. این نقطهٔ عطف، آغاز دوران تازهای برای دف بود؛ دورانی که آن را از یک ساز عرفانی و آیینی، به سازی عمومی و مجلسی بدل کرد.
در دهههای پس از انقلاب هم، با گسترش آموزش نواختن دف در آموزشگاهها و هنرستانها، شیوههای نوازندگی این ساز تنوع بیشتری پیدا کرد و تکنیکهای جدیدی به تاریخچه دفزنی اضافه شد. حتی امروز دیگر دفنوازی تنها محدود به موسیقی سنتی، محلی یا عرفانی نیست، بلکه در سبکهای تلفیقی، پاپ و حتی الکترونیک هم جایی برای خود باز کرده است.

حضور دف در آثار گروههای مطرح، جشنوارههای بینالمللی و تولیدات آموزشی، نشان میدهد که این ساز امروز بیش از هر زمان دیگری زنده و پویا است. جالب است که بدانید در سالهای اخیر، دف به یکی از پُرفروشترین سازها در کشور تبدیل شده است. سادگی ساختار، صدای پُرانرژی، قابلیت یادگیری آسان و حضور پُررنگ در موسیقی جمعی باعث شده تا هنرجویان بسیاری، نخستین تجربهٔ نوازندگی خود را با این ساز آغاز کنند. دف اکنون نهتنها یکی از نمادهای موسیقی ایرانی، بلکه نمایندهٔ شور، وحدت و انرژی جمعی ایرانیان است.
کلام آخر
تاریخچه دف، داستانی شنیدنی از مسیری طولانی و پُر پیچوخم است که از آیینهای کهن تا صحنههای پُرشور موسیقی امروز امتداد یافته. ردّپای این ساز را میتوان از نیایشهای باستانی و جشنهای آیینی تمدنهای اولیه، تا ذکر و سماع در خانقاههای درویشان، و سپس تالارهای پُرزَرقوبرق دربار شاهان دنبال کرد. هر دوره، رنگ و حال تازهای به صدای دف بخشیده و از آن سازی ساخته که در عین سادگی، عمیق و رازآلود است.
تاریخ دفنوازی در حقیقت روایتی است از پیوند میان ایمان، ریتم و احساس؛ سازی که در گذر قرنها همزمان صدای نیایش، شادی و زندگی بوده است. امروز نیز دف با هر ضربهاش، روح جمعی ایرانیان را بیدار میکند و پلی میان گذشته و حال میسازد. اگر شما هم میخواهید این انرژی شگفتانگیز را از نزدیک لمس کنید، با دورههای آموزش دف خنیاگر همراه شوید و نواختن را از دل تاریخ تا دستان خود تجربه کنید.
سؤالات متداول درباره تاریخچه دف
هرچند که ریشههای دقیق پیدایش ساز دف هنوز کاملاً مشخص نیست و نمونههایی از آن در کشورهای همجوار نیز دیده میشود، اما شکل امروزی دف بیشتر در ایران شکل گرفته و تکامل یافته است. بنابراین میتوان گفت ایران نقش اصلی و بنیادین را در به وجود آمدن این ساز ایفا کرده است.
برخی منابع اشاره کردهاند که نام اصلی دف «دپ» بوده که در طول زمان معرب شده و به این شکل درآمده است. برخی دیگر هم گفتهاند که در سدههای میانی اسلامی، نوع بدون زنگ آن «خمک» یا «خمبک» خوانده میشده و نوع زنگدار آن، «جلاجل» یا «زنگی».
نقطهٔ عطف احیای دف در دورهٔ معاصر به سال ۱۳۵۳ بازمیگردد؛ زمانی که محمدرضا لطفی و بیژن کامکار این ساز را از انزوا در خانقاهها خارج کرده و آن را دوباره به صحنهٔ موسیقی عمومی آوردند.