داریوش رفیعی خواننده مشهور ایرانی در سال ۱۳۰۶ چشم به جهان گشود و در بهمن ماه سال ۱۳۳۷، در سن ۳۱ سالگی درگذشت. وی فرزند لطفعلی رفیعی نماینده مردم در مجلس شورای ملی بم بود و ظاهراً ثروت زیادی نیز از خود به جا گذاشته بود. داریوش در بم به دنیا آمد و تحصیلات خود را به دلیل ادامه فعالیت در حوزه موسیقی رها کرد. رفیعی خوانندگی را از برخی خوانندگان قدیمی از جمله بدیع زاده فراگرفت و به واسطه او، به رادیو راه پیدا کرد.
فیعی از شاگردان محبوب بدیع زاده بود به طوری که بدیع زاده به مهربانی و رفتار او علاقه بسیاری داشت و به عضوی دائمی از خانواده ربیع زاده تبدیل شد. پیش از ربیع زاده با مصطفی گرگین زاده و مجید وفادار آشنا شد. نتیجه این آشنایی نیز ضبط ترانههای بسیاری مانند «شب انتظار» بود. داریوش در ۱۹ سالگی توانست خوانندگی را در رادیو شروع کند.
زمانی که داریوش رفیعی به تهران آمد کمتر کسی او را میشناخت. جوانی سبزه رو، با لهجه کرمانی بود که گاهی از ساعت ده بامداد، با ماشین زیبا و قرمز رنگ خود، در خیابانهای لاله زار، استانبول و نادری به گردش یا خرید میرفت. این خیابانها در سال ۱۳۲۶، از زیباترین و مجللتری خیابانهای تهران بود. به تدریج با خوانندگی در رادیو، نام داریوش رفیعی به گوش مردم آشنا آمد و شناخته شد. داریوش خوانندگی را به طور مستمر در رادیو ادامه داد و بعد از مدت کوتاهی با صدای گرم و دلنشینی که داشت، به شهرت رسید. او فعالیت خود را در سبک کلاسیک ایرانی (سنتی) شروع کرد و به آن ادامه داد.
داریوش رفیعی به خواندن شعرهای محلی علاقه داشت. صدای او بیانگر اوضاع درونی او بود که وی را از همه خوانندگان زمان خود متمایز میکرد. یکی از مشهورترین اجراهای وی تصنیف ونوس است که آهنگساز آن مشخص نیست. به گفته بدیع زاده، مهدی رئیسی آهنگساز این تصنیف است، اما او ادعا میکند که پیش از رفیعی، مرحوم حسین قوامی این تصنیف را در برنامه ارتش یا ارکستر مجید وفادار اجرا کرده است.
روایت کورس سرهنگ زاده در مورد داریوش
کورس سرهنگ زاده در مورد داریوش میگوید: «او با ما رابطه علیتی داشت و دوست صمیمی پدرم بود.» او یک روز از دوستی و خاطرات خود را با داریوش تعریف میکند. داریوش به او میگوید: «کورس جان؛ من شنیدم صدای خوبی داری، میخواهم صدای تو را بشنوم.» و بعد از شنیدن صدای سرهنگ زاده، میگوید شما باید به سبک من آواز بخوانید. «سرهنگ زاده درباره داریوش میگوید که گرچه او را دوست داشت اما صدایش را نه سرهنگ زاده همچنین گفت که اگر داریوش جوان نمیمرد هم من مطمئن نبودم که او تا اکنون زنده میماند یا نه. او نمیتوانست طولانی زندگی کند زیرا همیشه میگفت طول زندگی مهم نیست، اما عرض زندگی مهم است پدر کورس گفت که داریوش همیشه دو وجب را با دست نشان میدهد و میگوید: “طول زندگی را رها کنید، عرض زندگی مهم است.”
در نتیجه، وقتی هنوز نام او را ذکر میکنیم، نشان میدهد که او به هدف خود رسیده است و گرچه عمر کوتاهی داشت، اما زندگی خوبی داشت.» وی همچنین گفت که شاید تعداد کمی از مردم میدانند که داریوش رفیعی بوکسور بود و قبل از ورود به موسیقی ایرانی به طور جدی ورزش را دنبال کرده بود. اما متاسفانه با آنچه اتفاق افتاد، هیچ نشانی از داریوش ورزشکار، جوان و با طراوت نماند. که میتوان دلیل آن را به افرادی نسبت داده شود که از شهرت او لذت نمیبردند وبه دنبال نابودی این خواننده محبوب بودند.
ماندگاری آثار او
اگرچه زندگی هنری وی مدت زیادی طول نکشید و در جوانی از دنیا رفت، اما بسیاری از آوازهای محلی و کوبهای که مخصوص او و دوستش «منوچهر همایون پور» از او به یادگار مانده است. داریوش رفیعی دارای خصوصیات انسانی عالی و خلق و خوی نجیب و بسیار ملایمی بود که از ریشه خانوادگی وی الهام گرفته بود. حضور و رفتار گرم و صمیمانه وی شور و شوق خاصی به حلقه دوستان میبخشید
در تهران ابتدا با مصطفی گرگین زاده و سپس مجید وفادار دیدار کرد. وی در نتیجه آشنایی داریوش رفیعی با مجید وفادار، آهنگهای معروفی از جمله: “زهره” ، “شب انتظار” را با اطلاع ضبط کرد: گلنار، گلنار، کجایی که از غم شکایت میکند، عاشق وفادار … و بسیاری از آهنگهای معروف دیگر
وفات داریوش رفیعی
پس از مدتی، در ۳۱ سالگی در ۲۳ فوریه ۱۹۸۰ ، به دلیل استفاده زیاد از “مواد مخدر” و طبق روایتی، به علت کزاز در جوانی در بیمارستان هزار تخت خوابی تهران (بیمارستان امام خمینی) درگذشت.. وی را در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپردند. مجموعه آثار وی با نام “کاروان زندگی” توسط شهرام آقایی پور در سال ۱۳۸۷ منتشر شد.