ایرانیان از دیرباز علاقه‌مند به موسیقی و مبدع سازهای گوناگون بودند. قدیمی‌ترین اثر در جهان که بر آن هم‌نوازیِ گروهیِ چند نفر با هم به تصویر کشیده شده، مهری است که از تپه‌ی چغامیش خوزستان پیدا شده مربوط به حدود ۳۴۰۰ سال پیش. بر روی این مهر چهار رامشگر دیده می‌شوند: شخصی در حال نواختن چنگ، شخصی در حال دمیدن در سازی بادی شبیه شاخ، دیگری در حال زدن سازی کوبه‌ای شبیه نقاره و چهارمین رامشگر هم خواننده‌ای است در حال خواندن آواز.

نقش مهر چغامیش

در دوران پیش اسلام، به‌خصوص دوره‌ی ساسانی، موسیقی در ایران رونق داشته است و موسیقی‌دانان بسیار محبوب بوده‌اند؛ تا آنجا که در دوران اردشیر طبقه‌ای جداگانه و ممتاز برای موسیقی‌دانان در نظر گرفته می‌شود. در دوره‌ی خسروپرویز هم، موسیقی به حد اعلای خودش می‌رسد و هنرمندانی چون باربد، نکیسا و بامشاد ظهور می‌کنند.

در دوران پس از اسلام نیز، حتی با وجود منع خُنیا در اسلام، موسیقی روند صعودی خود را طی کرده و به شکل‌های گوناگون به فرهنگ‌های خاورمیانه، عربی و اندلسی رسوخ می‌کند. در طول این تاریخ طولانی، غنی و پربار، سازهایی از ایران به منصه ظهور می رسند که نه‌تنها در ایران، بلکه به کشورهای دیگر هم راه پیدا کرده و محبوب می‌شوند. در ادامه به بررسی هریک از این سازها می‌پردازیم:

دف

ساز دف

ساز دف که در اصل دپ خوانده می‌شده و بعدها معرب شده و (پ) با (ف) جایگزین شده یک ساز کوبه‌ای ایرانی است. این ساز شامل یک حلقه‌ی چوبی است که پوست نازکی از جنس پلاستیک یا چرم حیوانات روی آن کشیده شده و حلقه‌های فلزی‌ای (معمولاْ با ترتیب ۱-۱-۲) دور قسمت داخلی آن آویخته شده است.

حضور دف در ایران به دوران تمدن ایلام در قرون هفتم و هشتم قبل از میلاد برمی‌گردد. در آن دوران این ساز به صورت چهارگوش ساخته می‌شده و به کار می‌رفته است. هنوز هم در برخی کشورهای عربی دفِ چهارگوش مورد استفاده قرار می‌گیرد.

با ورود اسلام به ایران استفاده از این ساز برای حدود سیزده قرن منحصر شد به نواختن آن در آیین‌های عرفانی، و بیشتر هم در خانقاه‌ها و تکیه‌های کردستان. در طی این زمان طولانی، دف آنچنان با عرفان، ذکر و سماء آمیخته و همنشین شد که ذکرها در هر مقامی ریتم خاص خود را در دف پیدا کرد. در واقع این مساله تا آنجا پیش رفت که مقام‌های دف با مقام‌های این اذکار شکل گرفت. 

استفاده از دف به این شکل تا سال ۱۳۵۳ ادامه یافت؛ یعنی زمانی که به اهتمام محمدرضا لطفی و بیژن کامکار، بست نشینی دف در خانقاه‌ها به پایان رسید و پس از قرن‌ها، در اجراهای عمومی و در موسیقی غیر عرفانی نیز استعمال شد.

در حال حاضر به جز ایران در کشورهای دیگری مثل عربستان، عمان، عراق، ترکیه و آذربایجان هم این ساز رواج دارد.

تنبک

ساز تنبک

یکی دیگر از سازهای کوبه‌ای ایرانی تنبک (تمبک، دمبک و ضرب) می‌باشد. پیشینه‌ی این ساز، با نام پهلوی دمبلک، به پیش از اسلام می‌رسد. به گفته‌ی نویسنده‌ی کتاب هزار سال وزن در موسیقی ایران، به این ساز در منظومه‌های ساسانی و قسمت‌هایی از کتب پهلوی این دوران اشاره شده است. همچنین در آثار به جا مانده از تمدن ایلام هم، سازی مشابه با تنبک امروزی به چشم می‌خورد؛ به عنوان مثال در یکی از الواح گلی‌ای که از شوش کشف شد تصویر نوازنده‌ای در حال نواختن این ساز به دست آمده است. به احتمال زیاد ایلامی‌ها از این ساز در مراسم آیینی و مذهبی و ساسانیان در بزم‌ها و جنگ‌ها استفاده می‌کرده‌اند.

برخی عقیده دارند که نیای این ساز، ساز ساغر مانند و برنزی (لی‌لیس) بوده است؛ سازی متعلق به بین النهرین باستان که در هزاره‌های اول و دوم قبل از میلاد در آسیای مرکزی و منطقه‌ی بین‌النهرین رایج بوده است.

البته تنبک به شکلی که اکنون در موسیقی ایرانی حضور دارد به یک نسل پیش از معاصر، یعنی دوره‌ی قاجار بازمی‌گردد. نخستین قطعه‌های موسیقی موجود که در آنها از نوای تنبک استفاده‌ شده مربوط به این دوران است.

ساز دیگری که بسیار شبیه به تنبک است ضرب زورخانه است. این ساز در زورخانه‌ها، که مکانی برای اجرای ورزش باستانی ایران است، نواخته می‌شود.

دهل 

ساز دهل

دهل سازی مرسوم در ایران و منطقه‌ی خاورمیانه است. این ساز به دلیل گستره‌ی وسیع استعمال آن، از گونه‌ها، ابعاد و اندازه‌های متنوعی برخوردار است. اما شکل کلی آن به صورت طبلی بزرگ و دو رویه است که هر دو طرف آن را پوست کشیده‌اند. نوازنده با رسیمانی آن را به شانه‌اش می آویزد و ساز را از یک طرف با چوبی کلفت که آن را (چنگال) می‌نامند و از طرف دیگر با چوبی باریک‌تر که آن را (دیرک) می‌نامند، می‌نوازد.

مستندات زیادی از تاریخچه‌ی این ساز وجود ندارد و علت آن احتمالاً غیررسمی، بومی و محلی بودن این ساز است. اما با توجه به آنچه که از گذشته نقل شده است، به نظر می‌رسد خاستگاه ساز کوبه‌ای دهل، سرزمین سیستان بوده است. سپس به جنوب خراسان، هرمزگان و سایر مناطق کویری ایران صادر شده و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس انتقال یافته است.

نقاره

ساز نقاره

نقاره از سازهای ضربی ایرانی است که از دو طبل تشکیل شده؛ یکی از آنها بزرگ‌تر است و صدای بم تولید می‌کند، دیگری کوچکتر است و صدای زیر می‌دهد. هر دو به وسیله‌ی یک نوازنده و با استفاده از دو چوب یا با دست نواخته می‌شود. کاسه‌های نقاره از جنس مس یا سفال است که بر روی آن پوست گاو یا گوسفند کشیده شده است.

نقاره در ایران انواع مختلفی دارد: نقاره‌ی گیلکی (مازندرانی) که از باقی انواع کوچکتر است؛ نقاره‌ی سنندج که از نوع گیلکی کمی بزرگ‌تر است و نقاره‌ی فارس که بزرگترین نوع از میان انواع است.

تاریخچه‌ی پیدایش این ساز مشخص نیست ولی به نظر می‌رسد که از دوران پیش از اسلام در ایران وجود داشته و در رزم‌ها و بزم‌ها نواخته می‌شده است. به هنگام نبرد، یک ساز رزمی محرک و شورآفرین بوده است و در زمان بزم، مهیج و شادی‌بخش. علاوه بر اینها در زمان‌های قدیم، محلی در بلندی شهر تعبیه می‌شده برای نقاره‌زن‌ها که از آنجا با نواختن نقاره، طلوع و غروب خورشید و اتفاقات شادی‌آفرین را به گوش مردم می‌رساندند. بعدها نام نقاره‌خانه بر این محل‌ها گذاشته شد که در آنها به جز نقاره، سازهای دیگری مثل سرنا و کرنا هم هم‌نوازی می‌کردند.

هنوز هم در مکان‌هایی مثل حرم امام رضا و شاهچراغ نقاره‌خانه وجود دارد که در مواقع خاص در آن‌ها، این ساز نواخته می‌شود. 

نی هفت بند

ساز نی

نی یا نی هفت بند از سازهای بادی ایرانی است که از گیاه نی ساخته می‌شود. برای ساخت این نوع از نی، گیاه را طوری برش می‌دهند که از سر تا ته آن شامل هفت بند شود. هرچند اخیراً نوع مصنوعی آن نیز ساخته می‌شود. نی هفت بند متشکل از ۵ سوراخ در قسمت جلو و ۱ سوراخ در قسمت پشت آن است.

در واقع می‌توان قدیمی‌ترین وسیله‌ی موسیقی ساخت دست بشر را نی دانست که در دوران پیش از تاریخ از آن برای تولید صدای پرندگان و کشاندن آنها به محل شکار استفاده می‌شده است. تاکنون قدیمی ترین نی پیدا شده از حفاری‌های باستان‌شناسی، از دهکده‌ای در جنوب آلمان به نام (Ach) به دست آمده است که قدمتی ۳۵ هزار ساله دارد. این نی که متعلق به دوران پارینه سنگی است، طولی ۲۲ سانتی­متری دارد و از استخوان­ کرکس ساخته شده است. بر روی آن نیز چند سوراخ وجود دارد که مانند سازهای کنونی برای انگشت گذاری و تغییر صدا تعبیه شده‌اند.

در ایران اما قدیمی‌ترین شواهد استفاده از یک ساز بادی تصویر مهری با قدمت ۳۴۰۰ سال است که از تپه چغامیش خوزستان به دست آمده. در این مهر، در میان گروهی از نوازندگان، شخصی نیز در حال دمیدن در یک ساز بادی دیده می‌شود. پروفسور دلوگاز و پروفسور هلن جی کانتور، کاشفان این مهر، آن را نخستین سندی می‌دانند که در آن استفاده از موسیقی به شکل یک هنر سازمان یافته مشاهده می‌شود. 

در دوران اسلامی هم این ساز بیشتر در جلسات سماع همراه با ساز دف استعمال می‌شده و بعدها کم‌کم به سایر مراسمات و اجراهای موسیقی نیز راه یافته است. نی در موسیقی ترکیه نیز بسیار محبوب و حائز اهمیت است و به خصوص در بین دراویش و صوفیان این کشور در مراسم ذکر و سماع آنها به کار برده می‌شود.

نی‌انبان

ساز نی‌انبان

نی‌انبان که به آن همبونه نیز گفته می‌شود سازی بومی متعلق به فولکلور استان بوشهر و شناخته شده‌ترین ساز موسیقی جنوب ایران است. 

نی‌انبان سازی است شبیه یک کیسه‌ی بزرگ که سر آن به یک نی متصل می‌شود. این ساز در واقع از سه قسمت اصلی تشکیل شده است: اَنبان، دسته و دهانی. انبان در واقع همان کیسه‌ی بزرگی است که هوای دمیده شده توسط نوازنده داخل آن قرار می‌گیرد (جنس آن معمولاً از پوست بُز یا گوسفند است). بخش بعدی دسته‌ی ساز است که باد دمیده شده در انبان از این ناحیه خارج می‌شود؛ در واقع نوازنده با گرفتن و یا رها کردن سوراخ‌های روی دسته، تعیین می‌کند که چه نُت و صداهایی از ساز خارج گردند. دهانی ساز نیز بخشی است که نوازنده در آن می‌دمد و هوا را وارد انبان می‌کند.

برخی پژوهشگران بر روی نقش برجسته‌های طاق بستان، تصاویری از نواختن نی‌انبان مشاهده کرده‌اند، این تصاویر قدمت این ساز را به دوره‌ی ساسانیان برمی‌گرداند. اما اینکه نی انبان دقیقاً در کدام منطقه از ایران ابداع و ساخته شده است، نظریه‌های گوناگونی وجود دارد. برخی معتقدند این ساز را اهالی فارس ابداع کرده‌اند و برخی دیگر آن را به بوشهری‌ها نسبت می‌دهند.

نمونه‌هایی از این ساز نیز در خارج از کشور با تغییرات مختلفی در ظاهر، ساختار و با تغییر نام وجود دارد از جمله بحرین، یونان، ترکیه و چین. اما آنچه که از شواهد برمی‌آید ریشه‌ی این ساز در ایران بوده و در طول زمان به کشورهای دیگر سفر کرده و نمونه های مختلفی از آن به وجود آمده است. 

دوزله (دونای)

ساز دوزله

دوزله سازی بادی و از سازهای محلی ایرانی است که بیشتر در میان عشایر رایج است. این ساز، از دو لوله‌ی مسی یا نئین تشکیل شده که به موازات هم بسته می‌شوند. هر کدام از لوله‌ها دارای قمیشی یک زبانه و مستقل از یکدیگر هستند. معمولاً بر روی هر لوله ۶ سوراخ تعبیه می‌شود که در طول دو لوله در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. البته در برخی از انواعِ آن، فقط یکی از لوله‌ها سوراخ دارد و دیگری تنها صدای ثابت تولید می‌کند. 

دوزله نامی است که مردمان مناطق کُردنشین به این ساز اطلاق کرده‌اند؛ چرا که آنها آن را از ساقه‌ی گیاهی به نام (زله) که شبیه نی است می‌سازند. در مناطق دیگر، نام‌های دیگری بر این ساز نهاده‌ شده است؛ مثلاً در خراسان به آن (قمشه) یا (دوسازه) و در بلوچستان به آن (دونی) می‌گویند یا بعضی دیگر آن را (جفته) یا (جفتی) می‌خوانند. فارابی هم در کتابش با واژه‌های (دیاتی) و (دوآهنگ) از این ساز اسم می‌برد.

دوزله یا دونای در حقیقت سازی تاریخی است که پیشینه‌اش به دوران مصر و ایران باستان برمی‌گردد و اکثراً ابداع آن را به ایرانیان نسبت می‌دهند. آنچه که آثار به جا مانده از دوران اسلامی نشان می دهد گویای آن است که این ساز در ایران پس از اسلام هم سازی مرسوم و محبوب بوده و حتی نمونه‌هایی به جا مانده که روی آنها با طلا، نقره و جواهرات تزئین شده است. آنگونه که از (ابن‌خردادبه) نقل شده است ایرانیان نی را با عود و دونای را با تنبور می‌نواخته‌اند.

سرنا

ساز سرنا

سرنا یا سورنا یک ساز بادی باستانی ایرانی است که معمولاً همراه با دهل نواخته می‌شود. این ساز دارای دو قسمت اصلی است. دسته‌ی آن که معمولاْ چوبی است و ۸ سوراخ دارد (۷ سوراخ در قسمت جلو و ۱ سوراخ در قسمت پشت آن) و دهانه‌ی ساز که معمولاْ فلزی است و حالت مخروطی دارد.

داریوش صفوت واژه سرنا را کوتاه شده‌ی (سورنای) می‌داند که سور همان (جشن و بزم) و نای همان (نی) است. در واقع نی‌ای که در مجالس جشن و شادی نواخته می‌شده است.

گفته شده که تاریخ این ابزار موسیقی در ایران به دوران هخامنشیان برمی‌گردد. تعداد زیادی از آثار به جا مانده از دوران ساسانیان هم وجود سرنا در ایران را نشان می‌دهند. در آن دوران به دلیل گستردگی امپراتوری ایران، این ساز در منطقه‌ی گسترده‌ای، از هند تا شمال آفریقا تا یونان تحت تسلط امپراتوری هخامنشی و ساسانی گسترش یافت. 

امروزه این ساز به جز ایران در کشورهای ارمنستان، آذربایجان، تاجیکستان، ترکیه و کل خاورمیانه رواج دارد.

کرنا

ساز کرنا

یکی دیگر از کهنترین سازهای بادی ایران، ساز کرنا است که از سه بخش اصلی تشکیل می‌شود. یک بخش آن که کاملاً چوبی است، دسته نام دارد؛ با طول حدود ۳۵ تا ۵۰ سانتی متر که معمولاً ۹ سوراخ روی آن تعبیه شده است (۸ سوراخ در قسمت جلو و ۱ سوراخ در قسمت پشت). بخش دوم آن، یک شیپور برنجی است به طول ۴۵ تا ۶۰ سانتی متر. در نهایت بخش سوم، که میل کرنا نام دارد، یک لوله‌ی نازک از جنس برنج یا چوب است که انتهایش به یک قمیش از جنس نی منتهی می‌شود. نوازنده با دمیدن در این قمیش، ساز را می‌نوازد.

واژه‌ی کرنا از دو بخش تشکیل شده: (کر) یا (کار) به معنای جنگ و (نا) یا (نی) به معنای نی. از ترکیب این دو واژه (نی جنگ) حاصل می‌شود. به نظر می‌رسد که در دوران باستان سرنا، نی جشن و سرور و کرنا، نی جنگ و رزم بوده است.

بر اساس نوشته‌های تاریخی و اشیاء مکشوفه از امپراطوری هخامنشی، مشخص شده است که قدمت این ساز حداقل به ۲۵۰۰ سال پیش بر می‌گردد. به عنوان مثال استرابون، مورخ یونانی در یکی از کتاب‌هایش ضمن اشاره به دوره‌های آموزشی شاهزادگان و امیرزادگان هخامنشی می‌نویسد: «هر روز پیش از دمیدن آفتاب، جوانان با صدای کرنا به تمرین‌های نظامی فرا خوانده می‌شدند.» سند دیگر یک شیپور مفرغی است که در سال ۱۳۳۶ خورشیدی از نزدیکی آرامگاه داریوش سوم در نزدیکی پارسه پیدا شد و به کرنای هخامنشی شهرت پیدا کرد.

با توجه به مستندات تاریخی، به نظر می‌رسد که استان فارس خاستگاه اصلی این ساز باشد. چرا که در بیشتر نوشته‌های تاریخی همواره از این ساز با عنوان کرنای فارس یاد شده است. 

چنگ

ساز چنگ

چنگ از سازهای زهی ایران باستان است که به شکل مثلث و از جنس چوب ساخته می‌شود. این ساز بنا بر اندازه‌اش می‌تواند از ۱۹ تا ۴۷ سیم داشته باشد که به صورت عمودی بر روی صفحه صدا قرار می‌گیرند. این شکل قرار گیری تارها، اصلی‌ترین تفاوت چنگ با سایر سازهای زهی به شمار می‌رود.

تصویر چنگ که برخی آن را تاریخی‌ترین ساز تاردار ایرانی می‌دانند در بسیاری از آثار به جا مانده از دوران باستان ایران از تمدن ایلام گرفته تا دوره سلوکی مشاهده می‌شود. قدیمی‌ترین تصویر آن مربوط به مهری گلین می‌شود که از تپه‌ی چغامیش خوزستان به دست آمده است. تاریخ این مهر به ۳۴۰۰ سال پیش و دوران ایلامیان برمی‌گردد.

باز در مالمیر (ایذه) چنگ نوازانی را می‌بینیم که دو نوع چنگ در دست دارند و پیشاپیش هانی و همسرش در یک مراسم عبادی مشغول نواختن هستند. در یکی از نقش برجسته‌های طاق بستان هم گروهی چنگ نواز در یک قایق مشغول نواختن برای شاه ساسانی در شکارگاه هستند.

گویا چنگ در ایران تا دوره‌ی صفویه معمول بوده و از آن پس رو به نسیان و فراموشی گذاشته است. هرچند در سال‌های اخیر، شمار چنگ‌نوازان رو به فزونی گذاشته و در اجراهای موسیقی و کنسرت‌ها در کنار دیگر نوازندگان هنرنمایی می‌کنند.

نکته‌ی قابل ذکر آن است که با توجه به محبوبیت و شایع بودن این ساز در کشورهای غربی به خصوص اروپا، ادعاهایی از سوی آنان صورت گرفته است مبنی بر پایه گذاری و ابداع این ساز در آلمان. اما باید گفت همین چنگ‌های پدالی آلمانی هم بر اساس چنگ‌های زاویه‌دار شرقی ساخته شده و شکل گرفته‌اند.

کمانچه

ساز کمانچه

یکی دیگر از سازهای زهی موسیقی ایران کمانچه است که از چند بخش تشکیل شده: صراحی، گوشی، دسته، کاسه و پایه‌ای که روی زمین یا پای نوازنده قرار می‌گیرد. نوازنده در حالت نشسته با آرشه‌ای که افق بر سیم‌های ساز نگه داشته آن را می‌نوازد.

عده‌ای ریشه‌ی کمانچه را ساز رباب می‌دانند و عده‌ای دیگر بر این باورند که قدمت این ساز به دوران ایران باستان بازمی‌گردد و اظهار می‌کنند که در آن دوران این ساز تنها دو سیم داشته و با کمانه نواخته می‌شده است. گویا بعدها در دوران اسلامی این ساز به سیر تکامل خود ادامه داده و سیم سومی هم به آن افزوده شده و تکنیک‌های جدیدی هم برای نواختن آن ابداع گردیده است.

دوران طلایی کمانچه دوره‌ی پادشاهی صفویه بوده است که در آن زمان کمانچه در موسیقی درباری جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند و محبوب پادشاهان این سلسله می‌شود. در دوران قاجار هم این ساز به تغییر و تکامل خود ادامه داد و به شکل امروزی خود نزدیک‌تر شد. با ورود ویولن به ایران، به تقلید از آن سیم چهارمی هم به کمانچه اضافه گردید و گستره‌ی صوتی آن تنوع بیشتری پیدا کرد.

قیچک

ساز قیچک

قیچک از جمله سازهای زهی آرشه‌ای است. این ساز ابتدا در موسیقی محلی هرمزگان، سیستان و بلوچستان نواخته می‌شد و بعدها با گذشت زمان و تغییرات مختصری که در آن ایجاد شد، به موسیقی سایر شهرهای ایران هم راه پیدا کرد و به نام قیچک شهری شهرت یافت. نوع قدیمی آن هم که بیشتر در سیستان و بلوچستان معمول بود، قیچک محلی نام گرفت.

قیچک از نظر ساختاری شباهت زیادی با ساز کمانچه دارد و مانند آن با آرشه نواخته می‌شود. طول این ساز حدود ۵۶ سانتی‌متر است و اجزای اصلی آن عبارتند از: کاسه، دسته و سرپنجه. نوازنده ساز را به صورت عمودی با دست چپ نگه می‌دارد و با دست راست آرشه را به صورت افقی بر سیم می‌کشد.

این ساز از نواحی جنوب شرق ایران آمده است. مردمان استان‌های سیستان، بلوچستان و هرمزگان در حدود نیم قرن پیش این ساز را معرفی کردند. آنها خود از نوای این ساز در مراسم جشن و سرور و نیز درمان بعضی از بیماری‌ها بهره می‌بردند. بعدها قیچک راهش را به سمت افغانستان هم باز کرد و به تدریج وارد موسیقی سنتی این کشور شد. علاوه بر افغانستان این ساز به کشورهای پاکستان، ازبکستان و تاجیکستان هم راه یافته است.

سنتور

ساز سنتور

سنتور از سازهای زهی کوبشی است که با مضراب نواخته می‌شود. فرهنگ دهخدا آن را اینگونه توصیف کرده است: «از سازهای ایرانی به شکل ذوزنقه که دارای سیم‌های بسیاری است و با دو زخمه‌ی چوبی (مضراب) نواخته می‌شود.»

برخی سنتور را از کهن‌ترین سازهای ایران و از ابداعات ابونصر فارابی می‌دانند و فرض را بر گذاشته‌اند که این ساز از ایران به دیگر کشورها راه یافته است. چنان که امروزه گونه‌های مشابه این ساز در ترکیه، سوریه، پاکستان، هند، تاجیکستان، چین، کره و بسیاری دیگر از کشورهای آسیایی و حتی یونان دیده می‌شود.

ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (مرگ به سال ۳۴۶ هجری قمری) در شرح اوضاع موسیقی در زمان ساسانیان، هنگام نام بردن از سازهای آن دوره به سنتور نیز اشاره می‌کند. در کتب کهن و تالیفات فارابی و ابن‌سینا هم چند باری از سنتور نام برده شده است. اما لازم به ذکر است که در حال حاضر قدیمی‌ترین سندی که از این ساز به دست آمده نقش برجسته‌ای سنگی است از دوران آشوریان (مربوط به سال ۵۵۹ ق.م) که در میان صف تشریفاتی که برای آشوربانیپال برپا شده دو نفر در حال نواختن سازی مشابه سنتور دیده می‌شوند. بنابراین احتمال دارد که نیای سنتور ایرانی از بین النهرین آمده باشد.

آنچه که در حال حاضر به صورت سنتور موجود است در واقع حدود ۱۵۰ سال (از زمان قاجار) است که به  شکل و شمایل کنونی درآمده و در اختیار هنرمندان و نوازندگان قرار گرفته است. البته در اواخر دوره‌ی قاجار این ساز مهجور و رو به فراموشی گذاشته بود و با محبوب شدن تار، تنبک و کمانچه کمتر مورد توجه بود و نوازندگان کمی آن را می‌نواختند؛ اما با همت و تلاش گروهی از هنرمندان و نوازندگان در دهه‌های اخیر، سنتور دوباره جایگاه مهمی در موسیقی سنتی ایران یافت و به صحنه‌ها و اجراهای موسیقی بازگشت.

تنبور

ساز تنبور

از دیگر سازهای قدیمی ایرانی که بیشتر جنبه‌ی عرفانی-مقامی دارد ساز تنبور است. این ساز پدر سازهای زهی زخمه‌ای ایرانی به شمار می‌رود چرا که اولین سازی بوده که دسته‌ای بلند به همراه کاسه و وتر داشته‌ است.

تنبور، سازی است با کاسه‌ای گلابی شکل و دسته‌ای بلند که معمولاً از چوب درخت توت و گردو ساخته می‌شود. در حال حاضر این ساز سه رشته سیم دارد اما از کتب به جا مانده از فارابی به نظر می‌رسد که در آن دوران با یک یا دو سیم مرسوم بوده است.

زمان ابداع این ساز مشخص نیست اما طبق یافته‌های باستان شناسی حداقل قدمتی ۶۰۰۰ ساله دارد. مجسمه‌ای در شوش نزدیک مقبره‌ی دانیال نبی یافت شده که مردی را درحال نواختن این ساز نشان می‌دهد. اثر دیگری هم از تپه‌ی بنی یونس در حوالی شهر موصل کشف شده که قدمت آن نیز بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تخمین زده شده است.در کارنامه‌ی اردشیر بابکان یکی از متون پهلوی هم آمده که روزی اردشیر در ستورگاه نشسته بود و تنبور می‌زد و می‌سرود. فارابی هم در کتاب موسیقی الکبیر خود به‌طور گسترده در مورد تنبور، انواع و کوک‌های آن صحبت کرده است. 

دیوان

ساز دیوان

دیوان از سازهای زهی زخمه‌ای و از خانواده‌ی تنبور است. این ساز بیشتر در غرب ایران و مناطق کردنشین مثل کردستان ایران، کردستان عراق و کردستان ترکیه متداول است؛ به همین دلیل بیشتر به عنوان سازی کُردی شناخته می‌شود.

البته آنچه شواهد تاریخی نشان می‌دهد آن است که علیرغم شهرت این ساز به سازی کردی، در واقع اصالتی ترک دارد و در حدود ۴۰۰ سال پیش در شهری به نام فیرورق از نواحی خوی ابداع شده و به شهرهای دیگر رفته است.

دیوان از نظر ظاهری شبیه تنبور اما با دسته‌ای بلندتر و کاسه‌ای بزرگ‌تر است. این ساز که معمولاْ از چوب درخت توت یا گردو ساخته می‌شود سه سایز مختلف دارد اما نوع بزرگ آن از بقیه مرسوم‌تر و معمول‌تر است.

عده‌ای این ساز را با ساز باغلاما در ترکیه یکی می‌دانند در حالی که تفاوت‌هایی جزیی بین این دو وجود دارد؛ مثلاً کاسه‌ی دیوان بزرگ‌تر و دسته‌ی آن بلندتر است. در کوک و تعداد سیم نیز این دو ساز با هم تفاوت دارند. بنابراین یکی نیستند.

لازم به ذکر است که متاسفانه برخلاف دیگر سازهای ایرانی مثل کمانچه، تار و تنبک که در موسیقی سنتی ایرانی بسیار محبوب و متداول هستند، این ساز با اقبال زیادی مواجه نشده و به ندرت در قطعات موسیقی و ارکسترهای اصیل ایرانی نواخته می‌شود. امید است که در آینده توجه بیشتری به آن معطوف شده و جایگاه دیوان، در موسیقی ایرانی بالاتر رود. 

تار

ساز تار

از دیگر سازهای زهی ایرانی ساز تار است که با مضراب نواخته می‌شود. تار که در فارسی به معنای رشته یا نخ است سازی است با دسته‌ای بلند که انتهای آن به یک شکم دو قسمتی منتهی می‌شود. قسمت کوچکتر نقاره و قسمت بزرگ‌تر کاسه نامیده می‌شود. در گذشته ۵ تار بر روی ساز جهت تولید صدا بسته می‌شد، اما الان ۶ تار دارد که گویا غلامحسین درویش (درویش خان) آن را به ساز اضافه کرده است.

بنابر روایتی تار در ایران از زمان فارابی (۲۵۹-۳۳۹ هجری قمری) وجود داشته اما آنچه که آثار به جا مانده از گذشته نشان می‌دهد آن است که تا پیش از دوره‌ی صفوی هیچ اسم یا نقشی از تار به دست نیامده است. تعدادی نقاشی از دوره‌ی صفویه و زندیه به جا مانده که در آنها تار نشان داده شده است. بنابراین آنچه که به یقین می‌توانیم در مورد سابقه‌ی تاریخی تار اظهار کنیم آن است که در ایران از دوره‌ی صفوی وجود داشته و مرسوم بوده است. در دوره‌ی قاجار، تار تکامل یافته و به شکل امروزی‌اش درمی‌آید و به عنوان یکی از سازهای ملی ایران مطرح می‌شود. در واقع اوج دوران تار، اواخر دوره‌ی قاجار است. این صعود تا آنجا پیش می‌رود که تار اصلی‌ترین ساز موسیقی سنتی ایران می‌شود و حتی ردیف‌های موسیقی سنتی بر پایه‌ی آن تدوین می‌شود.

 ژان دورینگ در فرهنگنامه‌ی موسیقی و موسیقی‌دانان نیو گروو تار را به دو دسته‌ی ایرانی و آذربایجانی تقسیم کرده‌ و می‌نویسد که تار ایرانی، از نظر تاریخی مقدم بر نوع دیگر است. اما متاسفانه در دسامبر سال ۲۰۱۲ آذربایجان ساز تار را در فهرست میراث فرهنگی و معنوی خود در یونسکو به ثبت رساند و در جواب اعتراض جامعه‌ی هنری ایران اظهار کرد که «ما تار آذربایجان را ثبت کردیم نه تار ایران را». اما همین مساله در آینده، ثبت تار ایران را با دشواری مواجه خواهد کرد و ممکن است حتی با ثبت آن موافقت نگردد. به هر روی امیدواریم که این ساز کهن ایرانی با نام سرزمین مادری‌اش در تاریخ ماندگار شود.

دوتار

ساز دوتار

از دیگر سازهای اصیل ایرانی دوتار است. این ساز همان‌طور که از نامش مشخص است دو تار (یا سیم) دارد و معمولا با ناخن و به صورت تک نوازی نواخته می‌شود. دوتار انواع مختلفی دارد از جمله دوتار خراسان (که خودش چند گونه دارد)، دوتار ترکمن، دوتار مازندران، دوتار تالش، دوتار کرمانشاه و چند نوع دیگر که تفاوت‌های جزئی‌ای با هم دارند، اما همگی با دسته‌ای نسبتاْ بلند، کاسه‌ای گلابی شکل و دو رشته سیم ساخته می‌شوند. برخی به گونه‌ای لطیف این دو تار را نماینده‌ی جنس زن و مرد یا آدم و حوا در نظر گرفته‌اند.

این ساز دلنشین در کشورهای آسیای مرکزی و خاورمیانه نیز نواخته می‌شود، منتها زادگاه آن ایران و به احتمال زیاد ناحیه‌ی خراسان باشد. تاریخچه ساز دوتار به هزاران سال قبل بازمی‌گردد و بسیاری بر این باورند که تار جدِ دو ساز تنبور و سه‌تار محسوب می‌شود. با توجه به اینکه تنبور خود یک ساز بسیار قدیمی است بنابراین می‌توان حدس زد که دوتار چقدر قدیمی می‌تواند باشد. فارابی هم در کتابش (موسیقی کبیر) از دوتار نام برده است و آن را به دو گونه‌ی دوتار خراسان و دوتار بغداد تقسیم کرده است.

آنچه از شواهد برمی‌آید نشان می‌دهد که این ساز بیشتر از باقی سازها اصالتش را حفظ کرده است و به همان‌گونه‌ی باستانی‌اش همچنان به کار می‌رود؛ به عنوان مثال ساختار آن همچنان ساده و بدون تزئین است.

خوشبختانه هنر ساختن و نواختن دوتار در چهاردهمین اجلاس کمیته‌ی میراث بشری ناملموس یونسکو در کلمبیا، در فهرست میراث جهانی قرار گرفت.

سه‌تار

ساز سه‌تار

سه‌تار از سازهای زهی-مضرابی موسیقی ایرانی است. این ساز از خانواده‌ی دوتار و تنبور است و همچون باقی سازهای این گروه از دو بخش اصلی کاسه و دسته تشکیل شده است. سه‌تار در گذشته سه سیم داشته ولی بعدها درویشی به نام مشتاق علی شاه، سیم چهارمی هم به آن اضافه می‌کند که به نام خودش (مشتاق) نامیده می‌شود. البته در ترتیب قرارگیری سیم‌ها از پائین به بالا این سیم، سیم سوم است. سیم‌های سه‌تار به ترتیب (حاد)، (زیر)، (مشتاق) و (بم) نامیده می‌شوند.

کاسه‌ی سه‌تار از نظر ساختاری شبیه کاسه‌ی تنبور اما از آن کوچکتر است و به شکل گلابی و معمولاً از جنس چوب توت یا گردو ساخته می‌شود. روی این کاسه تخته‌ای نازک از جنس چوب قرار گرفته که به آن صفحه گفته می‌شود و دارای سوراخ هایی برای خروج صدا است.

سه‌تار، صدایی مخملی و ظریف و در عین حال غمگین و محزون دارد. به همین دلیل نه در موسیقی بازاری و مجلسی، بلکه بیشتر در موسیقی عرفانی و متعالی ایران به کار می‌رود. 

مخترع این ساز و تاریخ پیدایش آن مشخص نیست. برخی ریشه‌ی این ساز را به ایران پیش از اسلام برمی‌گردانند و آن را تغییر یافته‌ی بربط باستانی محسوب می‌کنند. اما بر اساس شواهد تاریخی می‌دانیم که حداقل این ساز از ۱۵۰ سال پیش در ایران وجود داشته است. در زمان قاجار سه‌تار یکی از سازهای اصلی موسیقی ایرانی بوده و با آن به اجرای ردیف می‌پرداخته‌اند. در این دوران هنرمندانی چون میرزاعبدالله، درویش خان و ابوالحسن صبا برای احیا و اشاعه‌ی این ساز زحمت زیادی کشیدند.

بربط (عود)

ساز عود

بربط (بربت یا عود) سازی ایرانی و از دسته‌ی سازهای زهی زخمه‌ای است. بربت صدایی بم، گرم و نسبتاً قوی دارد و چه به صورت تک‌نوازی و چه به صورت هم‌نوازی در هر دو به خوبی عمل می‌کند. این ساز به جز ایران در خاورمیانه و کشورهای عربی شمال آفریقا نیز رایج است.

در رابطه با علت نامگذاری این ساز نظریه‌های مختلفی مطرح شده است؛ برخی می‌گویند از ترکیب دو واژه‌ی بر (سینه) و بط (مرغابی) ساخته شده چون شکل کلی آن شبیه گردن و سینه‌ی مرغابی است. عده‌ای می‌گویند نام این ساز برگرفته از نام باربد، بربط نواز مشهور ساسانی بوده است. (عود) را هم می‌گویند نامی است که عرب‌ها بر این ساز گذاشته‌اند. اما در رابطه با علت استفاده از واژه (عود) هم باز اختلاف نظر وجود دارد. برخی می‌گویند از واژه عربی (العود) به معنی چوب گرفته شده چون جنس این ساز از چوب است. عده‌ای دیگر هم می‌گویند این واژه عربی شده‌ی واژه (رود) فارسی است که نام قدیم این ساز بوده است.

بربط با چوب درخت توت یا آبنوس، با دسته‌ای کوتاه و کاسه‌ای بزرگ و گلابی شکل ساخته می‌شود. بخش اعظم سیم‌های آن که بین ۱۰ تا ۱۳ عدد است روی شکم ساز قرار گرفته و جالب این است که بربط برخلاف دیگر سازهای زهی ایرانی، پرده یا دستان ندارد و تشخیص محل دقیق نت‌ها به عهده‌ی نوازنده است.

تاکنون قدیمی‌ترین آثار و نشانه‌های مرتبط با این ساز از تمدن سومر در بین‌النهرین (مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش) به دست آمده است. بنابراین به نظر می‌سد که این ساز از آنجا به دیگر کشورها از جمله ایران راه پیدا کرده یا حداقل نیای آن، از آن سرزمین بوده است. با توجه به شهره‌ی بربط نوازان ایرانِ پیش از اسلام از جمله باربد، نکیسا، رامتین و بامشاد به نظر می‌رسد که در آن دوران بربط، سازی محبوب، مرسوم و مورد علاقه‌ی شاهان بوده است. البته امروزه بربط نقش کمتری در موسیقی ایرانی دارد؛ برخلاف عود عربی که از اصلی‌ترین سازهای موسیقی عرب است. عود عربی تفاوت‌های کوچکی با عود ایرانی دارد از جمله کاسه‌ی بزرگ‌تر و دسته‌ی کوچک‌تر؛ با این حال صدایی که هر دو ساز تولید می‌کنند یکسان است.

یکی از نکات جالب در مورد ساز عود آن است که در زمان حکومت عبدالرحمن در اندلس (اسپانیا) از هنرمندی به نام کمال‌الدین زریاب که نوازنده‌ی عود بوده دعوت می‌شود که به آنجا برود. زریاب این ساز را در این سرزمین گسترش می‌دهد و بعدها با ترکیب عود و تار، گیتار را ابداع می‌کند.

مشاهده کردید که سازهای اصیل ایرانی چه تعداد بالایی دارند و حتی ممکن است در این بین تعدادی از آنها در یادها و تاریخ نمانده باشند و نام و صورتی از آنها به ما نرسیده باشد. این کمیت و کیفیت بالا در سازهای ایرانی نشان از ذوق و نبوغ مردم ایران زمین و خاک هنرمند پرور آن دارد.

یکی از وظایف ما به عنوان فردی ایرانی آن است که در حد خودمان در حفظ و شنیده شدن این سازها بکوشیم و با یادگیری حداقل یکی از آنها در برقراری و ماندگاری این میراث فرهنگی ارزشمند نقش داشته باشیم. خنیاگر می‌تواند در این مسیر همراه خوبی برای شما باشد.